سوخته لاله زار من
About :
Contact:
Other Information
Categories:
EducationParking:
Parking available ,Street parking ,Valet parkingFeatured Articles:
سوال بخش کیمیا n#کانکور
اطلاعیه وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولین! nقرار است فردا چهارشنبه مؤرخ( ۱۲) میزان سال روان، سومین نشست هیئت عالی رتبه ( SOM) پيرامون مسائل ملی، موضوعات بنیادی پالیسی در راستای بهبود ثبات مالی، انکشاف زیربناها و سکتور خصوصی، مؤثریت کمکها و همکاری های انکشافی با اشتراک شرکای بین المللی، همکاران منطقوی و سازمان های کلیدی بین المللی و جامعه مدني در کابل برگزار گردد. nبه منظور جلوگیری از ازدحام ترافیکی، سهولت در استقبال و تدابیر مطمئین امنیتی، صرف در شهر کابل رخصتی میباشد.
تعامل حیرت انگیز فلز سودیم با آب :n سودیم از جمله فلزات القلی است و به شدت با آب تعامل نموده مرکب سودیم هایدرواکساید را که یک القلی قوی است، می سازد وگاز هایدروجن را آزاد میکند . سرعت تعامل آن با آب نسبت به لیتیم سریع تر بوده و اگر یک توته کلانتر سودیم درآب انداخته شود نسبت فعالیت زیاد آتشگیر می شود. باید یک توته کوچک سودیم به اندازه یک پله نخود درآب علاوه شود.محلول سودیم هایدرواکساید حاصله یک القلی قوی است که به فینول فتالین رنگ گلابی بخشیده و قلویت خود را ثابت میکند. به ویدیو توجه نمائید.
ادبیات دری در #کانکورnدرس (2)n(بخش سوم)nn5) ساختمان کلمه(Word)nnکلمه کوچکترين واحد بامعني زبان بوده وهمواره داراي معناي مستقل است.nnکلمه در زبان دري از دو نگاه مورد مطالعه قرار ميگيرد :از نگاه تنها شکل واز نگاه معني وساخت.nnانواع کلمه از نگاه شکل:nnاز اين نگاه به سه گونه است:ساده ،ساخته ،آميخته.nnالف ـ کلمه ساده:nnتنها يک جزءاست وقابل تجزيه نميباشد ويا کلمه ساده همان مورفيم آزاد مي باشد،مانند:مرد ،زن،اسپ،من،خوب،تنهاوغيره.nnب ـ کلمه ساخته:nnاز يک کلمه وچند جزءساخته ميشود،مانند:همراه،همنشين،صبحگاه،ناتوانان،وغيره.nnج ـ کلمه آميخته:nnاز دو کلمه آزاد ساخته ميشود،مانند:روزنامه،روشن روان،روشن دل،دل آزار،سیاه مو وغیره.nn nnانواع کلمه هاي آميخته در زبان دري :nnبراي تشخيص کلمه هاي آميخته بايد روش هاي ذيل را در نظر داشت:nnالف ـ در ميان کلمات آميخته ديگر کلمه اي قرار گرفته نميتواند،مثلاًدر کلمه آميخته «پاي انداز»،«گل بته»،«خانه بدوش»،«کوه نورد»وغيره.تصور کنيد در ميان هر يک از کلمات آميخته ذيل اگر کلمه ديگري را قرار دهيد مفهوم خودرا از دست ميدهد بناًممکن نميباشد.nnب ـ معناي مجموع کلمه هاي آميخته غير از معناي يکي از آنها به صورت انفرادي است،مثلاً به کلمه «کارخانه»که يک کلمه آميخته است ميشود فابريکه گفت،روزنامه بجاي آن اخبار واز اين قبيل.nnپيرامون انواع کلمه هاي آميخته در دستور هاي زبادي بحث رفت است جهت اختصار وسهولت درک همينقدر کافي مينمايد.nnانواع کلمه از نگاه معني وساخت:nnاز اين رهگذر کلمات به سه دسته قسمت ميگردند:اســــميه ها،قيــد ها،فعــــليه ها.nnاسميه ها ويا گروه اسم:nnاينها خود چهار گونه اند :اســم،صفــــت،ضــــميـر وعــدد.nnنخست ـ اسم:( Noun)nnاسم کلمه اي است که براي ناميدن شي،شخص،حيوان به کار ميرود.اما اسم را ميشود از روي خصوصيات ذيل باز شناخت:nn1- پسوند جمع را بپذيرد.nn2 – پسوند تنکير را بپذيرد.nn3 - نشانه افزايش را قبول کند.nn4 – پسوند ندا را بپذيرد.nn5 – پسينه (را )را بپذيرد.nnاقـــــــسام اسم:nn1) اسم ذات ومعني:nnاسم ذات آنست که وجودش متکي به خود است و وابسته به ديگري نيست،مانند:ديوار،خانه،قلم،ميزوغيره.nnاما اسم معني عکس آن متکي به ذات خود نيست ،مانند:دروغ،درد،رنج،شادي،عقل وغيره .nn2) اسم خاص وعام:nnاسم خاص براي يک فرد مشخص ويا مکان ويا شي مشخص اطلاق ميشود،مانند:احمد،کابل،آسياوغيره.nnاسم خاص را نميشود جمع کرد مثلاًگفتن آسيا ها درست نيست ويا کابل ها چون آنها در ذات خود منفرد بوده وصرفاًدلالت به يک مکان مشخص مينمايند.nnاسم عام آنست که شامل نوع ويا جنس باشدويعني دلالت به تمام افراد گروه کند،مانند:شهر ،کتابوغيره که اين کتاب ميتواند ،گلستان سعدي باشد وياهم شاهنامه فردوسي ويا مثنوي معنوي مولوي،جنگ وسلح تولستوي،وهمينطور اين شهر ميتواند هرات باشد،پاريس باشد ويا غور.nn3) اسم معرفه ونکره:nnمعرفه اسمي است که در نزد مخاطب معلوم باشد،ومشخصات ذيل را دارا باشد:nn1- خاص باشد:احمد،غور،نادر.nn2 – ضميرباشد:من،تو،او،شما....nn3 – اسمي که به اسم خاص يا ضمير مضاف شده باشد:خانه نذير،گاو نسيم.nn4 – منادا باشد:اي برادر...nn5 – اشاره باش:اين دروازه،آن ديوار..nn6 – قبلاًذکر شده باشد:ديروزيک ساعت ويک راديو خريدم ساعت را به صد افغاني وراديورا به دوصد افغاني.nn7 – اسمي كه شنونده از آن قبلاًمطلع بوده باشد:شريف به برادر خود ميگويد ،بصير به بازار رفت،که بصير وبازار هردو در نزد برادر شريف معرفه اند. nn8 - اسمي که پس از آن پسنه (را)آمده باشد:کتاب را خريدم .nn4) اسم زمان ومکان:nnاسم زمان نام وقت است وبگونه ساده آن مانند:روز،شب،صبح،شام وبه صورت ترکيبي مانند:شامگاهان،سحر هنگام،چاشتگاه و....nnواسم مکان براي ناميدن جاي ها کاربرد دارد بگون ساده مانند:خانه،کوه،بيابان،وبه صورت ترکيبي مانند:کوهدامن،آبرو،دانشگاه،و....nn nn5) اسم آله:nnبراي ناميدن اشيا ووسايل بکار ميرود،مانند:ميخ کش،کفگير،چايبر،قيچي و.....nn6) اسم مصغر:nnآنست که بر کوچکي دلالت ميکند مانند:طفلک،خانه گک،دريچه،سراچه،و...nnانواع ديگري از اسم ها نيز وجود دارند که بحث پيرامون آنها وقت را به اطلاف ميکشاند والزامي وجود ندارد.nn nn nnحالت (Case)اسمnn nnحالت اسم نقش آن است در قبال کلمات ديگرجمله،اسم در زبان دري داراي پنج حالت است.nn1- حالت فاعلي( Naminative case): nnواين حالتي است كه اسم در جمله ودر ابتداءواقع شده باشدوفاعل فعل محسوب گرددويا فعل بدان مطعلق باشد،مانند:نذير آمد،خانه ويران شدو...nn2- حالت مفعولي(Objectiv case): nn حالتي است كه فعل فاعل عيناً وصريح بالاي آن واقع گرددوفرمول آن پذيرش پسينة nn (را)ميباشد.مانند:غلام نامه را نوشت.nn3- حالت اضافي(Possesive case): nn در اين حالت يك اسم به اسم ديگر نسبت داده ميشود،البته با علامت افزايش،مانند:دست nn مريم،بهارغور.nn4- حالت متممي يا پيشينه اي(Dative case): nn در اين حالت اسم با يكي از پيشينه ها به جمله مرتبط ميشود،مانند:فوزيه از مكتب nn برگشت،با nn دستمال بست.nn5- حالت ندائي(Voeative case): nn در اين حالت اسم منادا قرار ميگيرد،مانند:جانا،يارا،الها.nn اين گونه در شعر به كثرت يافت ميشود
کیمیا برای #کانکورnمشتقات بنزین در کیمیای عضویn۱ هلوجنیشنn۲ الکایلیشنn۳ اکسیدیشنn۴ نایتریشنn۵ سلفونیشن
سوال فورم کانکور#جغرافیهnجواب درست را در comment بنویسد .
بیولوژی در #کانکورnدرس (2)nساختمان چشم انسان شبیه یک کره است. در قسمت جلوی این کره یک پنجره شفاف به نام قرنیه وجود دارد. نور از محیط خارج وارد قرنیه شده و پس از عبور از مردمک به عدسی میرسد. عدسی نور را به صورت دقیق روی شبکیه متمرکز میکند تا تصویر واضحی بر روی شبکیه ایجاد شود. چشم انسان قادر به تشخیص ۱۰۰ میلیون رنگ میباشد.nnقسمتهای مختلف کرهٔ چشم انسان: ۱. زجاجیه ۲. حاشیه دندانهدار ۳.ماهیچه مژکی ۴. گردالکهای مژگانی ۵. مجرای اِشلِم ۶. مردمک ۷۷. اتاق جلویی ۸. قرنیه ۹. عنبیه ۱۰. عدسی بیرونی ۱۱. عدسی درونی ۱۲۲. زوائد مژگانی ۱۳. ملتحمه ۱۴. ماهیچه مایل زیرین ۱۵. ماهیچه راست زیرین ۱۶۶. ماهیچه راست میانی ۱۷. رگهای شبکیه ۱۸. صفحه بینایی ۱۹۹. سختشامه ۲۰. سرخرگ مرکزی شبکیه ۲۱. سیاهرگ مرکزی شبکیه ۲۲. عصب بینایی۲۳. سیاهرگ حلقوی ۲۴. غلاف پیازی ۲۵. لکه زرد ۲۶. گودی مرکزی ۲۷۷.صلبیه ۲۸. مشیمیه ۲۹. ماهیچه راست بالایی ۳۰. شبکیه
ادبیات دری برای #کانکورn(بخش اول و دوم)nبخش اولn1) تعريف واژه دستورزبان:nnواژه دستور ريشه دري داشته است وعربها آنرا به ضم دال (دُستور)تلفظ ميکنند،دستور به مرور زمان در هر دو زبان داراي معني گوناگون گرديده است وزماني هم بعض مفاهيم آن در هردو زبان مشترک است ،دستور در دري به معني وزير،منشي،رخصت واجازه صاحب دستگاه ومسند وکسـي که در اجراي مسايل مهم به او اعتماد مي کردندوهمچنان به معني با وفا وچوب عريض و درازي که به عرض در بالاي کشتي قرار مي دادندتا ميزان کشتي توسط آن برقرار شود وچوبي که براي جلو گيري از باز شدن دروازه در پس آن قرار مي دادند وبه معناي طرز ،روش،قاعده وقانون نيز به مار مي رود،به همين گونه هر کدام از روحانيون بزرگ دين زردشت را دستور ياد مس کردند.nnواژه دستور (دستور + ياي نسبت)به مفهوم رخصت واجازه آمده است.nnدر زبان عرب واژه دستور (به ضم دال وبه دساتير جمع بسته ميشود)به معني قاعده،اجازه،وزير ونام دفتري است که قوانين مملکت را به آن نويسند دفتري که نام سربازان وحقوق شان در آن ثبت است.nnبه طور فشرده مجموع صرف ونحو يک زبان را «دستور زبان»مي گويند.n nn(بخش دوم)nn2) حروف الفباي دري:nn nnبراي نوشتن هر خط زبان خروف وعلامت هاي لازم است که آنها را خروف الفبا ييا حروف هجا گويند.nnحروف الفباي دري کنوني بالغ بر سي وسه حرف ميباشد بدين قرار:nnهمزه الف،ب،پ،ت،ث،ج،چ،ح،خ،د،ذ،ر،ز،ژ،س،ش،ص،ض،ط،ظ،ع،غ،ف،ق،ک،گ،ل،م،ن،و،ه،ي.nnاز اين33 حروف،4 حرف:پ،چ،ژ،گ،مخصوص زبان دري و8حرف:ث،ح،ص،ض،ط،ظ،ع،ق،ويژه زبان عربي وبقيه حروف ميان زبان دري وعربي مشترک است.nn3) حروف معجمه ومهمله:nnحروفيکه دراي نقطه است معجمه وحروفي را که داراي نقطه نباشند مهمله خوانند.nn4) حرکات:nnدر زبان تازي ودري براي تلفظ حروف وکلمات سه حرکت معمول است:nnزير( ِ )زبر( َ )پيش( ُ )که در عربي حروف زير دار را مکسور ،حروف زبر دار را مفتوح وحروف پيش دار را مضموم مي گويند.nnحروف با صدا:nnدر زبان دري وعربي سه حرف وجود دارد که باعث تلفظ کلمات ميگردد:nnالف،واو،يا.که آنها را حروف(با صدا )نامند،مانند:nnالف در باد ،شاد،زادnnواو در ،شور،مور،گورnnيا در سيل،خيل،ميلnnپيرامون حروف الفباي دري در دستور هاي زبا ن گفت وشنود هاي فراوان صورت پذيرفته که ما به ذکر موارد بالا بسنده نموده ايم